بی مسئله بودن خودش مسئله ماست!

یکی از مسائلی که ما مهندسین کشورهای جهان سومی به شدت درگیرش هستیم، این است که در دانشگاه ها تنها فناوری های وارداتی را می آموزیم و تمام تلاش خودمون رو می کنیم که عین اون فناوری وارداتی رو توی کشورمون مستقر کنیم.

از طرفی با توجه به این که اولین فناوری های وارداتی به کشور ما، انواع ماشین آلات، تجهیزات و فناوری های مکانیکی و الکترونیکی بوده که معمولاً کیفیت خوبی هم داشتند، ناخودآگاه نگاهمون به واردات فناوری های خارجی مثبت شده است. اینقدر نگاهمون به واردات فناوری مثبت شده که تمامی نرم افزارهای خارجی رو هم به راحتی وارد کنیم و استفاده کنیم. البته واردات به همینجا ختم نشده، چون ما تمام فرایندهای انجام کار رو هم وارد کرده ایم. شاید بپرسین چجوری؟ جواب اینه که هر نرم افزاری بر اساس یک فرایند یا best practice عمل می کند که با واردات نرم افزار، عملاً فرایند انجام کار آن هم وارد می شود.

خوب شاید بگیم چه اشکالی داره؟ از تجارب اونها استفاده کردیم. سواری مجانی هم گرفتیم!

مشکل اینه که فرایندهای وارداتی برای فرهنگ ما، مردم ما و مهم تر از همه، برای حل مسائل ما ساخته نشده اند، بلکه اصولاً قرار بوده مسائل یه جای دیگه رو حل کنند! اما ما اینقدر در فناوری های وارداتی ذوب می شویم که کلاً یادمون میره این فناوری ها قرار است یک فرایند رو تسهیل کنند و فرایند هم باید مسئله ای رو حل کند!

ممکن است ظاهر مسائل ما و سایر کشورها شبیه باشند، اما حداقل اندکی تفاوت دارند. ما با تعریف مسئله، سیبلی رو که باید درست بزنیم وسطش، مشخص می کنیم، اما با وارد کردن فناوری ها و فرایندهای سایر کشورها، ما بجای هدف قرار دادن سیبل خودمون، سیبل کناری رو هدف می گیریم.

نتیجه چه خواهد بود؟ ما با سرمایه های خودمون مسئله های سایرین رو حل می کنیم و با افتخار نتیجه رو هم توی مجلات بین المللی چاپ می کنیم، اما مسئله های خود ما همچنان حل نشده باقی میمونند.

اگه در ارتباط با تاریخچه ورود بسته های ERP به ایران و حواشی استقرار آنها توی کارخانه های بزرگی مثل ذوب آهن یا ایران خودرو مطالعه ای بکنید، می بینید که اونها دقیقاً با همین مشکل برخورد کرده اند. چندین میلیارد تومن بابت یک نرم افزار خارجی قوی دادند، اما این فناوری ها چون از پایه برای مسائل متفاوتی طراحی شده اند، شکست خوردند.

حرف آخر اینکه مشکل ما این است که ما مسئله هامون رو با فناوری های وارداتی تطبیق میدهیم، غافل از آن که در همه جای دنیا، فناوریها رو با مسئله ها تطبیق میدهند.

بنابراین اگر ما ابتدا مسائل بنگاه ها، سازمان ها و مردم خودمون رو درست بشناسیم، بخش زیادی از راه را رفته ایم. بنابراین آسیب_شناسی سازمان ها و بنگاه های ما مقدم بر حل مسائل آنها است، یا به قولی:

“بی مسئله بودن خودش مسئله ماست”

This entry was posted in عمومي, نقد فناوري اطلاعات. Bookmark the permalink.

پاسخ دهید