بسیاری از افراد تصور میکنند، توسعه یک استارتآپ همانند یک مسابقه دوی سرعت است که به سرعت میتواند صاحبش را ثروتمند کند. افراد دیگری نیز هستند که توسعه یک استارتآپ را همانند یک مسابقه دوی ماراتن میدانند که در بلند مدت منجر به نتیجه میشود.
به اعتقاد من، توسعه یک استارتآپ همانند یک مسابقه دوی ماراتن است که در صفحه مبهم و بیپایان مار و پله صورت میگیرد. در چنین فضایی، مواردی چون انحصار در رقابت، رقابت در اقیانوس قرمز (تعدد رقبا)، فیـلتـرینـگ، تغییر قوانین دولتی و مجوزهای مختلف دولتی، همچون مارهای زهرآگینی هستند که میتوانند اجازه هرحرکتی را از شما بگیرند و یا شما را از عرش به فرش برگردانند!
بخش مثبت صفحه مار و پله آن است که اگر تاس روزگار با شما یار باشد (یعنی ایده استارتآپی شما جذاب باشد و هر تصمیم و حرکت شما در زمان صحیح، مکان مناسب و در جمع مناسب انجام شود) و یا بتوانید با تردستیهایی، اعداد دلخواه خود را از این تاس بیرون بکشید (البته ما این میانبرها را توصیه نمیکنیم!)، میتوانید از پلههای ترقی موجود استفاده کنید و به سرعت رشد کنید. این پله ها (یعنی اعتماد سرمایهگذاران خطرپذیر به شما، سوار شدن روی امواج شبکه های اجتماعی، سوار شدن روی شانههای بیزنسها و غولهای فناوری جاافتاده و مطرح، و بهرهگیری از امتیازات و حمایتهای ویژه دولتی و حاکمیتی) میتوانند کمک کنند که ره چندساله را در کوتاه مدت طی کنید.
این تمثیل، تلنگری است تا فراموش نکنیم که پس از انداختن تاس، این اعداد دلهرهآور تاس هستند که ما را به سمت یک مار یا پله حرکت میدهند. کوتاه سخن آن که اگرچه هوشمندی و توانمند بودن تیم موسس یک استارتآپ نقش حیاتی در موفقیت آن استارتآپ دارد، اما موفقیت و شکست یک استارتآپ به شدت به نحوه تاس انداختن و موج سواری و واکنش هوشمندانه در مقابل رویدادها و مدیریت ریسکهای فضای کسب و کار وابسته است.
با این توضیح، بنظر میرسد که هنر یک استارتآپ موفق، چابکی آن در مقابل تهدید مارهای کوچک و بزرگ و رساندن خود به پلههای ترقی موجود و استفاده حداکثری از فرصت پلهها جهت رشد است. ویژگی بعدی یک استارتآپ موفق، تبدیل تهدید مارهای کمخطرتر به یک فرصت جدید جهت یافتن پلههای بعدی است. دوباره برخواستن در هنگام مواجهه با مارهای زهرآگینی که شما را به نقطه شروع و یا چندین مرحله قبل برمیگردانند، نیز از کلیدی ترین عوامل موفقیت استارتآپ ها است. توجه کنید که دوباره برخواستن ممکن است شامل دنبال کردن مجدد ایده قبلی، چرخش در استراتژی کلی یک استارتآپ و یا شروع یک استارتآپ کاملاً جدید با تیم قبلی باشد.
اگر موارد فوق را بپذیریم، این سوال پیش میآید که در مواجهه با صفحه مبهم مارو پله، چه تفاوتی بین کسبوکارهای سنتی و استارتآپها وجود دارد، چرا که کسب و کارهای سنتی نیز میتوانند همین رویکردها را دنبال کنند!
پاسخ این است که هنر استارتآپها به همریختن قواعد حاکم بر این صفحه مبهم مار و پله و ساختن پلههای جدیدی در آن است! استارتآپهای پیشاهنگ به واسطه دو ویژگی مقیاسپذیری و تکرارپذیری که دارند، قدرت، جسارت و خلاقیت لازم جهت تغییر صفحه مار و پله و ایجاد پلههای ترقی جدید در صفحه مار و پله موجود را دارند.
با اضافه شدن هر پله جدید، زمین بازی، ظاهری جدید به خود میگیرد که میتواند فضای کسب و کار را برای کلیه فعالان اقتصادی بهبود بخشد. اما نکتهای که شاید به آن کمتر توجه میشود، سیطره و کنترل استارتاپهای پیشاهنگ (تک شاخهای میلیاردی) بر پلههایی است که توسط خودشان ساخته شده است. این سیطره سبب کاهش شدید ابهام و ریسک و کمرنگ شدن نقش تاس روزگار برای این تک شاخها خواهد شد که در صورت عدم توجه کافی به آن، می تواند در آیندهای نزدیک به یک تهدید برای سایر فعالان اقتصادی بدل شود. چرا که تکشاخها میتوانند با ایجاد انحصار در استفاده از پلههای جدید یا بهرهبرداری از اشراف اطلاعاتی خود، قواعد بازی مار و پله را به سود خود و به ضرر سایرین تغییر دهند!
در این میان، نقش حاکمیت و دولت در مدیریت و کاهش جمعیت مارهای زهرآگین فضای کسب و کار و کاهش قدرت تخریبی آنها بسیار کلیدی و بنیادی است. وظیفه بعدی حاکمیت و دولت، فراهم آوردن فضایی بدون رانت است که همه فعالان استارتآپی، بتوانند علاوه بر دسترسی عادلانه به پلههای ترقی موجود، امکان تغییر صفحه بازی و ایجاد پلههای جدید را نیز داشته باشند، بصورتی که ایجاد و مالکیت این پلههای جدید در انحصار یک جریان یا گروه خاص قرار نگیرد.
حسین مرادی
۲۵ آبان ۱۳۹۶