در اکوسیستم استارتاپی ایران، اخیرا این نگاه بشدت پررنگ شده که هرکسی که یک استارتاپ موفق داشته باشد، می تواند یک منتور (مربی) موفق نیز باشد.
گزاره ای که مثالهای زیادی در نقض آن مشاهده شده است. برای مثال، بسیاری از همین افراد در استارتاپ دوم خود کاملا ناموفق بوده اند!
ریشه اصلی تقویت نگاه فوق، وجود افراد زیادی است که با تجربه اندک، خود را منتور مینامند. این آش گاهی اوقات آنقدر شور است که میشود گفت “همه منتور هستند، مگر اینکه خلافش ثابت بشود!”
بسیاری از این منتورنماها صرفاً علاقهمند به منتورینگ هستند، یا تجربه شان محدود به شکست یک استارتاپ است و یا نهایتاً یک مشاور خوب هستند.
با این توضیح، شاید سوال شما هم این باشد که منتور کیست و چه تفاوتی با مشاور دارد؟
منتور و مشاور با وجود اشتراکات فراوان، لزوما دو مفهوم یکسان نیستند. در اکثر حوزههای فنی و تجاری، مشاوران خوب زیاد داریم، اما منتور خوب خیلی کم داریم.
منتور فرد با تجربه ای است که از ابتدای راه با یک استارتاپ همراه میشود و سعی میکند در نقاط حساس و حیاتی به موفقیت یک استارتاپ کمک کند و خودش را در قبال موفقیت یا شکست یک استارتاپ کاملاً مسوول میداند. حتی ممکن است در قبال این همراهی، درصد بسیار کمی از سهام یک استارتاپ را هم بگیرد تا انگیزه کافی برای کمک به رشد آن استارتاپ را داشته باشد.
به بیان سادهتر، منتور شبیه پزشک خانواده است که هدفش پیشگیری از مریضی شما و ارجاع شما به متخصص مربوطه قبل از بحرانی شدن مریضی شما است.
اما مشاوران در بهترین حالت، شبیه یک پزشک متخصص هستند و دردی که قبلاً توسط منتور تشخیص داده شده است را درمان میکنند. البته کم نداریم مشاورانی که صرفاً شومنهای خوبی هستند و بدون توجه به درد شما و راهحل درمانی آن، تنها محفوظات خود را طوطیوار و با زیبایی ارائه میدهند!
با این مقدمه، سوال این است که یک منتور خوب چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
سه ویژگی یک منتور خوب:
۱- اول اینکه دانش و تجربه راه اندازی استارتاپ را بصورت جدی داشته باشد یا حداقل به شکلی درگیر توسعه یک یا چند استارتاپ واقعی بوده باشد. به این نوع از دانش، «دانش ضمنی» گفته میشود که بسیار کلیدی است و بدون آن، منتور بودن بیمعنا است.
۲- دوم اینکه مطالعه تئوریک خوبی در زمینه رهبری، سازماندهی، کسب و کار، کارآفرینی و دلایل موفقیت و شکست استارتاپها داشته باشد تا بتواند استارتاپهای رقیب را به درستی تحلیل کند و ریشههای موفقیت و شکست هر استارتاپ رو به درستی درک کند. به این نوع از دانش، دانش صریح گفته میشود.
۳- سوم این که توانایی ارتباطی و معلمی خوبی داشته باشد و بتواند دانش صریح و ضمنیاش را به سایرین منتقل کند.
ایده آل آن است که یک منتور خوب هر سه ویژگی فوق را بصورت همزمان داشته باشد. اما متاسفانه حتی منتورهای خوشنام اکوسیستم استارتاپی ایران نیز هر سه ویژگی فوق را بصورت تمام و کمال ندارند. پس راهحل چیست؟ کدام ویژگی اهمیت بیشتری دارد؟
شما میتوانید با مطالعه بیشتر و یادگیری اصول ارتباطی، دانش صریح و تواناییهای ارتباطی خود را ارتقا دهید، اما بدون داشتن دانش ضمنی (تجربه عملی) نمیتوانید به یک منتور عالی تبدیل شوید. این روش، شبیه آن است که تمام کتابهای آشپزی را خوانده باشید، اما خودتان هیچ وقت آشپزی نکرده باشید! چنین افرادی نهایتاً میتوانند یک مشاور یا شومن خوب باشند.
نتیجه آن که دانش ضمنی (تجربه عملی) شرط لازم برای منتورینگ است. البته فراموش نکنیم که دانش ضمنی شرط کافی برای منتورینگ نیست.
به عینه دیدهام که بسیاری از افرادی که دانش ضمنی خوبی دارند و حتی یک استارتآپ یا کسب و کار موفق را نیز تاسیس کردهاند، به علت برخوردار نبودن از دانش صریح و توانایی ارتباطی مطلوب، علت موفقیت کسبوکار خود را در کار، کار و کار بیشتر میدانند که دربسیاری از موارد، ادعای سست و شکنندهای است.
عده دیگری از این افراد نیز با مطالعه کتابهای موفقیت آنتونتی رابینز و مانند آن، صرفاً به کلیگویی بسنده میکنند و دانشی را منتقل میکنند که هیچ کمکی به سایر استارتاپهای در حال رشد نمیکند. شاید به همین دلیل است که همه ما فوتبالیستهای موفق زیادی را میشناسیم که هیچگاه سرمربیان موفقی نبودهاند.
از طرف دیگر، باوجود آن که اکثر مربیان موفق، فوتبالیستهای حرفهای بودهاند، اما مربیان موفق انگشت شماری هم داریم که هیچگاه فوتبالیست برجستهای نبوده اند که البته آنها استثنا هستند.
حسین مرادی
۳۰ دی ماه ۱۳۹۶